روانشناسی و مدیریت

نظر

?

 "از امتحان می ترسم، اضطراب دارم نمی تونم سر کلاس بشینم، از استرس نمی تونم درس بخونم" همه ما خیلی از این جملات رو شنیده ایم. شاید بارها از اون ها استفاده کرده ایم. ترس ، اضطراب و استرس کلماتی هستند که در طول روز بارها و بارها از اون ها استفاده می کنیم. اما تا به حال به تفاوت اون ها فکر کرده اید؟

مفهوم هیجان

برای تعریف درست هر کدوم از این مفاهیم، ابتدا باید هیجانات و حالات هیجانی رو بشناسیم. هیجان ها پاسخ های نسبتا کلی و ساده ای هستند که بدن ما به محرک های بیرونی و درونی نشون میده. هیجان ها ناپایدار و معمولا آنی هستند و با تغییرات فیزیولوژیک و یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند مثل تعجب، بیزاری، خشم و ترس همراه هستند. هیجانات با 6 مولفه همراه هستند:

1. حالت خُلقی یا احساسی : مثل غم و شادی 
2. واکنش جسمانی : مثل زمانی که تن صدامون بر اثر خشم تغییر می کنه 
3. افکار و باورهایی که همراه هیجان هستند : مثل ترس از شکست 
4. جلوه های چهره : مثل برافروختگی چهره هنگام خشم 
5. واکنش کلی به هیجان : مثل هیجان منفی که ممکنه دید شما رو نسبت به جهان تیره کنه 
6. رفتارهایی که همراه هر هیجان وجود داره : مثل ناراحتی شدید که ممکنه فرد گریه کنه

تمام این عوامل در کنار هم هیجان معینی رو به وجود میارن که هر کدوم از این مولفه ها می تونه بر دیگری تاثیر بگذاره. ترس و اضطراب و استرس هیجاناتی هستند که گاهی اشتباه به جای هم دیگه به کار برده می شوند. برای اینکه بتونید تکنیک های مقابله درست با هر کدوم ازین هیجانات رو به کار بگیرید، ابتدا باید تفاوت اون ها رو بدونید.

ترس | از ترس مفید تا فوبیا

ترس پاسخ هشدار فطری و تقریبا زیستی است که به موقعیت خطرناک و مهلکی اشاره داره. ترس یک واکنش احساسی به تهدید یا خطر است. اگه ترس های ما واکنش طبیعی باشند، خللی در زندگی مون ایجاد نمی کنند؛ بلکه لازمه زندگی ما هستد. گاهی ترسیدن باعث میشه جان فرد نجات پیدا کنه. مثلا فردی رو در نظر بگیرید که وقتی حیوان خطرناکی رو می بینه پا به فرار می گذاره. خب این یک واکنش طبیعی هست. اما گاهی ترس ها به صورت مرضی جلوه می کنند. یعنی اون قدر شدید و غیرقابل کنترل هستند که زندگی فرد رو مختل می کنند. به این نوع ترس ها، فوبیا گفته میشه. فوبیا انواع مختلفی داره. مثل فوبیا اجتماعی یا هراس اجتماعی، فوبیا حیوانات، فوبیا ارتفاع و... روش های مختلفی برای درمان فوبیا وجود داره. مثل مواجهه تدریجی و یا مواجهه مستقیم با موضوع ترس ، حساسیت زدایی و... که باید به کمک درمانگر انجام بشه.

ترس و فوبیا?

اضطراب | هیجان نامشخص

اضطراب معمول ترین پاسخ به محرک تنش زاست که منبع اصلی اون مشخص نیست. هیجانی ناخوشایند که همه ما درجاتی از اون رو در قالب کلمه هایی مثل دل شوره و نگرانی و تنش تجربه کرده ایم. زمانی که فرد دچار اضطراب میشه علائم جسمانی زیادی رو تجربه می کنه. نشانه های جسمانی اضطراب شامل بالا رفتن ضربان قلب، عرق کردن کف دست، سوزش معده، سر درد، حالت تهوع و لرزش در دست و پا می باشد. مثلا تصور کنید در مطب پزشک نشسته اید و منتظر هستید تا نوبت شما بشه. هر کدوم از افراد داخل اتاق رفتارهای مختلفی دارند. مثلا یک فرد در حال ناخن جویدن هست، یک نفر دیگر دائم پاهاش رو تکون میده و نمی تونه لحظه ای آرام و قرار داشته باشه و شخص دیگری دائم از روی صندلی بلند میشه و راه میره. همه این ها نشانه های رفتارهای اضطرابی است که فرد دقیقا نمی دونه از چه موضوعی نگران شده.

استرس | هیجانی با منبع مشخص

استرس واکنشی به فشارهای بیرونی و عواملی است که نمی تونیم اون ها رو کنترل کنیم. مثلا این موقعیت رو تصور کنید که دانش آموزی قراره به مدرسه جدیدی بره. تجربه ای که برای این دانش آموز جدید است و احساس کنترلی روی اون نداره. پس این دانش آموز دچار استرس میشه. حالا این دانش آموز رو با دانش آموز دیگه ای مقایسه کنید که مدام در حال ناخن جویدن است، دائما پای خودش رو تکون میده، ضربان قلبش تند می زنه، احساس سوزش در معده داره، کف دست هاش عرق می کنه و در طول روز مدام این حالات رو تجربه می کنه. این دانش آموز اضطراب داره. زیرا منبع نگرانی او مشخصی نیست. حالا شما به من جواب بدید تا ببینیم تفاوت اضطراب و استرس رو متوجه شدید یا نه؟ دانش آموزی که برای کنفراس در کلاس احساس نگرانی داره و مدام نگران این موضوع هست که نتونه به خوبی درباره موضوع صحبت کنه. به نظر شما این دانش آموز کدوم حالت هیجانی رو داره؟ بله درسته. استرس داره. زیرا در این شرایط منبع نگرانی مشخص است و بعد از پایان کنفرانس، احساس آرامش به فرد برمی گرده. اما اضطراب حالتی فراگیر و کلی است که فرد مدام با اون درگیر هست.

تفاوت اضطراب و ترس

  1. منبع ترس بیرونی است و موضوع مشخصی داره. اما اضطراب منبع مشخصی نداره.

  2. عواملی که باعث بروز اضطراب می شوند، مبهم و مجهول اند؛ ولی عوامل تشکیل دهنده ترس ، معلوم و آشکارند.

  3. واکنش افراد در مواجهه با ترس ، مشخص و معلوم است. اما افراد در حالت اضطراب نمی دونند باید چیکار کنند.

  4. میزان ترس ، معطوف به وضعیت محیط و عامل محرک است؛ ولی در اضطراب چنین وضعیتی مبهم است.

تفاوت اضطراب و ترس?

تفاوت اضطراب و استرس

  • بسیاری از تغییرات فیزیولوژیکی اضطراب و استرس از جمله ضربان قلب، نفس های تند و کوتاه و تنش عضلانی مشابه یکدیگرند. اما این دو حالت هیجانی تفاوت هایی با هم دارند.استرس منبع بیرونی مشخصی داره. اما اضطراب منبع بیرونی نداره و مبهم است.

  • فرد از آنچه که باعث به وجود اومدن استرس شده آگاه است. اما در اضطراب فرد نمی دونه برای چی نگران شده.

  • استرس بعد از خارج شدن از موقعیت استرس زا از بین میره. اما اضطراب فراگیر است و مدام فرد رو درگیر می کنه.

  • استرس درک ما از واقعیت هست که اون رو تحت کنترل نداریم. اما اضطراب درک فاجعه آمیز از موقعیت است.

  • فردی که دچار استرس شده بالاخره یک روش حل مشکل پیدا می کنه. اما فردی که اضطراب داره، احساس ناتوانی می کنه و فکر می کنه راهی برای مقابله با مشکل وجود نداره.

حتما این موضوع رو در نظر داشته باشید که ما نیاز به تجربه کردن هیجان های مختلف داریم و همیشه در حال تجربه این هیجانات هستیم. هیچ هیجانی نباید سرکوب بشه؛ بلکه تمام هیجانات ما باید به درستی ابراز شوند.

استرس امتحان

یکی از مشکلات شایع در بین دانش آموزان استرس است. مثلا دانش آموزی که برای امتحان ریاضی دچار استرس شده رو در نظر بگیرید. این نوع از استرس به استرس امتحان معروفه. بنابراین منبع استرس مشخصه. پس دانش آموز باید راه حلی برای مقابله با این استرس پیدا کنه. به احتمال زیاد این شرایط برای شما هم پیش اومده که شب قبل از امتحان استرس زیادی رو تجربه کرده اید. اگه نتونید خودتون رو در مواجهه با استرس آرام کنید، قطعا در عملکرد تحصیلی شما اثر منفی داره. واکنش افراد در مقابل استرس امتحان متفاوت است. برخی از دانش آموزان اون قدر استرس زیادی دارند که نمی تونند مطالعه کنند و مشغول کارهای غیرضروری می شوند و یا می خوابند. عده دیگری از دانش آموزان درباره آینده فکر می کنند و پیش بینی های غیرواقعی انجام می دهند. مثلا فردی که اضطراب داره همه اش به نتیجه امتحان فکر می کنه و این موضوع او رو بیشتر نگران می کنه که اگه نتونه نمره خوبی بگیره و موفق بشه، چه اتفاقی میافته. این افکار دائما در ذهن دانش آموز وجود داره و اجازه نمیده روی دروس تمرکز داشته باشه.

استرس امتحان?

5 راه مقابله با استرس امتحان

1. ابتدا ذهن خودتون رو آرام کنید و افکار مزاحم رو از ذهن بیرون کنید. تصور کنید این افکار روی یک تخته نوشته شده و شما باید اون ها رو با تخته پاک کن پاک کنید و به جاشون افکار آرام بخش و مثبت بنویسید. مثلا بنویسید من تمام تلاشم رو می کنم و موفق میشم.
2. نفس عمیق بکشید و از تکنیک آرام سازی استفاده کنید. 
3. برنامه ریزی اصولی داشته باشید. مثلا یک ساعت و نیم مطالعه کنید و یک ربع استراحت داشته باشید.

4. برای خودتون یک هدف واقع بینانه در نظر بگیرید. مثلا اگه توی امتحان قبلی نمره 15 گرفتید، انتظار نداشته باشید در این امتحان نمره کامل بگیرید.
5. نهایت تلاشتون رو به کار بگیرید و به خودتون اعتماد داشته باشید.

 

علی میرصادقی

?


نظر

تقریبا از سال 92-93 تصمیم داشتم که برای خودم سایتی داشته باشم.اوایل چون هیچ دانشی نداشتم کار را به دوستم سپردم.سایتم با نام مهارت ارتباطی بالا آمد ولی تقریبا هیچ فعالیتی روی آن انجام ندادم.مدتی بعد طراحم را عوض کردم و سایت مهارت زندگی بالا آمد،مدتی گذشت کار به دلم نمی نشست یک طراح دیگر عوض کردم و مهارت زندگی رونق خیلی خوبی گرفت اما باز دوست داشتم ایده های خودم را خودم اجرا کنم نه اینکه از فیلتر طراح رد شود و بعد اجرا شود.نهایتا خودم آستین بالا زدم طراحی سایت را با سلف لرنینگ یاد گرفتم و مستر استاد متولد شد.

در طول این 4-3 سال به اهمیت وبسایت پی نبرده بودم.بیشتر مشغول کتاب نوشتن،همایش و سمینار برگزار کردن و تدریس بودم.تا اینکه روزی به خودم آمدم و دیدم اون کارها هیچ کدام درآمد پایدار نمی شود و درآمد پایدار چیزی جز داشتن پایگاه و کسب کار در اینترنت نیست لذا به یکباره همه چیز را رها کردم و به سمت سایت آمدم.
یکروز به شوخی به دوستم گفتم من الان به بینشی رسیده ام که اگر نماز خواندن را ترک کنم کار روی سایت را ترک نمی کنم!!

 

اشتباهاتی که اغلب مدرسان می کنند:

1-کتابهای زیادی تالیف می کنند ولی در فضای آنلاین هیچ محتوایی ندارند.کاری که من کردم نگارش 7 جلد کتاب و داشتن 3 تا مقاله در اینترنت!! (تا سال قبل)

2-در فضای آفلاین خیلی عالی کار می کنند ولی حتی لیست ایمیلشان 1 عضو هم ندارد سایتشان هست ولی نیست. مثل استاد ب.ب که سلطان فضای آفلاین است و در تمام شهرهای ایران برنامه داشته ولی همین اواخر به فکر کار قوی روی سایت افتاده است. مثال خیلی زیاد است.

3-در تلگرام و شبکه های اجتماعی بسیار قوی هستند ولی وبسایتشان بسیار ضعیف است.مثل استاد امیر شریفی که تنها رسانه اصلی شان تلگرام است (البته سایت و اینستاگرام هم دارند ولی 90% محتوای خوبشان در تلگرام است.)

4-سایت دارند ولی نداشتند بهتر بود! بس که سایتشان بد طراحی شده و بیشتر شبیه سایت های سازمانها و دولتی است. مثالش را اجازه بدید نگویم.

5-سایت دارند ولی لیست ایمیل یا تلفن مخاطبین و بازدید کنندگانشان را جمع آوری نمی کنند.(اشتباه نابخشودنی)

6-سایت دارند ولی سایتشان به قبرستان وب فارسی پیوسته است چون اساسا تولید محتوایشان 6 ماه یکبار است.

7-سایت دارند ولی محتوا کپی می کنند و تولید محتوا به سبک شخصی را بلد نیستند.

8- سایت دارند ولی آن را رها کرده اند، اوایل پرقدرت کار کرده و بعدا کلا سایت را رها کرده اند.

توصیه هایی برای داشتن یک وبسایت موفق:

1-روی نامگذاری دقت کنید،کوتاه و خلاقانه و مرتبط با کسب و کارتان
اگر نام و نام خانوادگی تان  کوتاه یا خاص است و تا الان ثبت نشده ترجیحا نام خودتون را روی سایتتون بگذارید مثل shabanali.com/kaalateh.com/abasmanesh.com

2-خودتان دانش سایت را یاد بگیرید چون با وجود صدها آپشن برای تغییر،چگونه طراح بیرونی می تواند واقعا سلیقه و علاقه شما را اعمال کند.حتی اگر 3 ماه تمام وقت بگذارید سایت را یاد بگیرید دیگر تا آخر عمر وابسته طراح نیستید!

3-وردپرس،وردپرس،وردپرس با وجود وردپرس و هزاران پلاگین نیازی به کدنویسی و برنامه نویسی نیست.وقتی سایتتان برنامه نویسی باشد برای اضافه کردن هر feature فیچر،باید برای برنامه نویس کارت بکشید! ضمنا وابسته بودن به یک شخص یا تیم دیگر بدترین چیز است.

4-محتوای green بدون تاریخ انقضا تولید کنید،اخبار و فوتبال و اتفاقات روز محتوای سبز نیست و تاریخ مصرف دارد.معرفی کتاب و مطالب آموزشی همیشه استفاده می شوند.

5-از دغدغه هایتان بنویسید به هیچ وجه خودتان را سانسور نکنید،مردم نوع نگاه شما را آمده اند ببینند و بخوانند. در این صورت بیشترین یادگیرنده از محتوایتان خودتان خواهید بود.

6-کاری کنید مخاطبتان دست پر از سایتتان خارج شود،یک معرفی کتاب خوب،یک معرفی فیلم خوب،یک موزیک خوب یک راهکار شخصی خوب در سایتتان وجود داشته باشد.

7-سایتتان شلوغ نباشد،تو این دنیای شلوغ سادگی هنر است.از سایت های شلوغ حالم بهم می خورد. نگاه مینیمالیستی را عشق است.

8-چیزی داشته باشید تا کابر را به سایتتان بطور منظم بکشاند.شاهین کلانتری به مدت یکسال در سایتش هر هفته لینک های مفید وب فارسی را معرفی می کرد و شما مجبور بودید هفته ای یکبار هم شده به سایتش سر بزنید،اینستاگرام با قابلیت استوری اش کاری می کند هر 24 ساعت به آن سر بزنی و اگر سر نزنی استوری پریده است.

9-تخصصی کار کنید،مثلا اگر وبسایتتان درباره فن بیان است عمده مطالب شما درباره فن بیان باشد ولی در کنار آن از سایر موضوعات جذاب شخصی خود نیز صحبت کنید.در مستر استاد فوکوس روی تخصص اصلی من یعنی تبلیغ نویسی است اما مطالب قوانین زندگی من یا معرفی فیلم و کتاب در واقع جزو سایر موضوعات مورد علاقه من است.

10- کمای سایت شما زمانی است که تولید محتوایان ضعیف یا نامنظم باشد و مرگ سایتتان زمانی است که تولید محتوا نداشته باشید. الفاتحه مع الصلوات
تولید محتوای خوب واقعا سخته، مگر اینکه بخواهید خوب کار نکنید. فکر کردن برای تیتر زدن،انتخاب عکس خوب،موضوع برای نوشتن و انتخاب کلمات جذاب همگی نفس گیره،اغلب آدمها همینجا کم میارن اما شما نباید کم بیارید.اصل کار همینجاست بقیه حاشیه است.

11-یه کم از ایوب یاد بگیر! اوایل که محتوا تولید می کردم بدو بدو می رفتم گوگل وبمستر ببینم مطلبم ایندکس شده یا نه، حتی تو گوگل سرچ هم می کردمش!!
اما باید صبور باشی و به کارت ادامه بدی.گوگل کارشو بلده و به موقع جواب صبرتو می ده پس تو فقط تولید کن،اجرش با گوگل

12-اصل سایت «بخش درباره ما» هست و 99% وبمسترها به بدترین شکل ممکن اینو می نویسن برخی ها حتی دروغ هم بهش اضافه می کنن.

تو این بخش: به شدت صادق باش.به شدت داستان شخصی بگو.به شدت عکس بذار و بگو مخاطب چی قراره گیرش میاد.
متاسفانه در برخی دوره های تربیت استاد میگن: آقا شلوغ کاری کنید،عکس خانمتون را بذارید بگید مشاور کسب و کار عکس داداشتون را بذارید بگید کوچ کسب و کار
طراحی که فقط یه بار براتون یه بنر زده را بذارید به عنوان گرافیست مجموعه،خواهرتون را بذارید مدیر مجموعه و خلاصه از این کارها!

یه بار یکی از دوستان گلم خیلی ناخودآگاه طور بهم گفت در فلان قسمت سایت از خانمت استفاده کن و بگو عضو تیم، مردم میگن کسب و کارش به بلوغ رسیده و کارمند داره،بهش گفتم مگه من کسب و کارم به بلوغ رسیده گفت نه! گفتم مگه کارمند دارم گفت نه! گفتم پس چنین کاری دروغه.اگر کارمند ندارید به دروغ نگید تیم فوق ستاره ما! صادق باشید،دور از جون،مردم خر نیستند.

13-تصاویری که تو سایتتون مثلا بخش مقالات استفاده می کنید سعی کنید ایرانی و از خودتون باشه! نه عکسی که یه مدیر کراواتی را نشون میده که پریده بالا یا یک کیف سامسونت تو دستش.95% عکسای این سایت به شدت یونیک و شخصی و بومی است.

14-شجاع باش.
انتشار محتوا به سبک شخصی (بعدا دربارش بیشتر خواهم گفت) شجاعت و شهامت می خواهد.اینکه از قضاوت دیگران نترسید.خودتان را در معرض نقد و بررسی دیگران قرار دهید و بدون ترس محتوایتان را پابلیش کنید.

15-چک لیست و تقویم تولید محتوا داشته باش.مفصل درباره این دو خواهم نوشت.

 

حسن شیرمحمدی


نظر

«آنافورا» یکی از درس‌ها و تمرین‌های ماه اول کلاس نویسندگی خلاق است. به نظرم رسید به عنوان یک تمرین ساده اما جذاب و اثربخش، می‌توانیم اینجا، هر روز با هم، کمی آنافورا بنویسیم.

اول از همه تعریف آنافورا را بخوانید:

  1. آنافورا یک آرایه ادبی یونانی است.
  2. آنافورا یعنی تکرار یک واژه یا عبارت در ابتدای چند جمله.
  3. آنافورا هم در شعر و هم در نثر کاربرد دارد.
  4. آنافورا را در مثال زیر بخوانید:
    اگر کتاب بودم، رازهای سربسته را با خوانندگانم در میان می‌گذاشتم.
    اگر کتاب بودم، بهترین دوستت می‌شدم.
    اگر کتاب بودم، پر از دانستی‌های مفید می‎شدم.
    اگر کتاب بودم، نمی‌خواستم از همان اول، پایان قصه‌ام را بدانم.
    اگر کتاب بودم، تو را در دام قصه‌های دلربایم گرفتار می‌کردم.
    © نقل از کتاب «اگر کتاب بودم» نوشت? ژوزه ژورژی لتریا | ترجم? رضی هیرمندی | نشر علمی و فرهنگی
  5. آنافورا نوشتن را برای شما راحت‌تر و جالب‌تر می‌کند.

 

 و حالا اولین تمرین:

در بخش کامنت‌های این مطلب جملاتی بنویسید که با کلمات زیر شروع بشود:

من می‌نویسم چون…

مثال: چرا می‌نویسیم؟ می‌نویسیم چون…

 

شاهین کلانتری


نظر

در یک عصر برفی، خانم جوان 28 ساله ای، برای گذراندن تعطیلات خود در جزائر گرمسیری کارائیب نیازمند خرید پوشاک مناسب است. شاید تا پنج سال پیش، او ناچار بود مستقیم به بازار برود تا لباس مناسب خریداری کند. امروز اما، او در حالی که روی کاناپه خانه اش دراز کشیده از طریق ارتباط ویدیویی دورادور با دستیار شخصی (personal concierge) خود در فروشگاه Danella شروع به خرید می کند. Danella، همان فروشگاهی است که او ماه گذشته دو لباس از آن خریده بود. دستیار شخصی خرید زن جوان، چندین مورد را توصیه می کند و عکس های لباسهای پیشنهادی خود را برای او ارسال میکند. زن جوان بلافاصله چند مورد را رد می کند، اما او از یکی دو لباس خوشش آمده و به همین جهت در اینترنت به بررسی و مقایسه قیمتهای سایر عرضه کنندگان و دیدگاه مشتریان آن میپردازد تا سفارش خود را نهایی کند. او بسیاری از ملزومات خود را با قیمتهای مناسب تر از سایر فروشگاهها میخرد و یک مورد از Danella خریداری می کند و سپس به فروشگاه Danella در نزدیکی منزل خود می رود تا لباس را امتحان کند.
همانطور که زن جوان وارد دانلا می شود، یکی از فروشندگان با لبخندی بر لب جلو می آید و با نام به او خوشامد میگوید و وی را به سمت اتاق پروی که سفارش او از قبل در آن قرار داده شده هدایت میکند، بعلاوه تعدادی کفش مناسب با این لباس و یک لباس میهمانی و رسمی نیز در کنار سفارش او تعبیه شده است. او یکی از کفشها را دوست دارد، بنابراین بارکد آن را با اسمارت فون خود اسکن می کند و همین جفت کفش را با قیمتی پایین تر در فروشگاه دیگری پیدا می کند. فروشنده به سرعت پیشنهاد می دهد که قیمت را مطابقت خواهد داد و زن جوان را تشویق می‌کند تا لباس را امتحان کند. لباس مهمانی اغواگر و گران است، به همین خاطر او یک ویدیو و چند عکس از لباس را به سه دوست شیک پوش خود ارسال می کند و از آنها می خواهد که نظر خود را بیان کنند. پاسخ به سرعت می آید: هر سه مخالفند. او مواردی را که میخواهد برمیدارد و بهای آن را با گوشی هوشمندش میپردازد.
همانطور که زن جوان به سمت درب خروج فروشگاه حرکت میکند، یک صفحه نمایش هوشمند به اندازه یک انسان واقعی، او را شناسایی میکند و  یک پیشنهاد ویژه که پیراهنی مناسب تابستانهای طاقت فرسا است به او ارائه میکند. مشتری بودجه خود را بصورت آنلاین چک می کند، لبخندی می زند، و از تلفن خود برای اسکن کد محصول بر روی صفحه استفاده می کند. این پیراهن نیز تا شب درب منزل تحویلش خواهد شد.
این سناریو داستانی ساخته ذهن ما است، اما آن طور که فکر میکنید چندان هم دور از ذهن نیست. همه فنآوری های که شخصیت داستان ما در طول فرآیند خرید خود از آن استفاده کرد در حال حاضر نیز در دسترس هستند و در عرض چند سال آینده فراگیر خواهند شد. اما چیزهایی که برای خریداران امروز به منزله رویا هستند - یعنی فراوانی و سهولت اطلاعات، شفافیت قیمت، معاملات ویژه و ... - در حال حاضر برای بسیاری از خرده فروشان شبیه به یک کابوس‌اند. شرکت های خرده فروشی مانند تاور رکوردز، سرکوئیت سیتی، Linens "N Things، و بوردرز قربانیان اولیه این تحولات بودند و آمار قربانیان همچنان در حال افزایش است.
هر 50 سال یا بیشتر، خرده فروشی دستخوش تحولات بنیادین این چنینی می‌شود. یک قرن و نیم پیش، رشد شهرهای بزرگ و افزایش شبکه های راه آهن باعث ساخت فروشگاههای مدرن شد. 50 سال بعد، خودروهای تولید انبوه به بازار آمدند و به زودی مراکز خرید حومه شهرها و خرده فروشان خاص به بازارهای جدید و پرجاذبه ای تبدیل شدند که فروشگاه های شهری را به چالش کشیدند. در طول دهه 1960 و 1970 میلادی شاهد گسترش فروشگاههای زنجیره‌ای همواره تخفیف مثل والمارت و کیمارت بودیم و متعاقب ایجاد این دست فروشگاهها، ابَر-خرده فروشیهای تخصصی مانند Circuit City و Home Depot پا به عرصه وجود گذاشتند که الگوهای قدیمی مراکز خرید را به چالش کشیدند. البته هر موج تغییری، آنچه که قبل از آن رخ داده است را نابود نمی کند، اما چشم انداز پیش رو را بازنمایی کرده و انتظارات مصرف کننده را از نو تعریف می کند. خرده فروشان قدیمی، با بروز این شرایط یا خود را انطباق دادند و یا از گود رقابت خارج میشدند.
همانند بسیاری از نوآوریها در صنعت خرده فروشی، تکنولوژی خرده فروشی دیجیتال نیز شروعی طوفانی و حیرت انگیز داشت. طیفی از فروشگاههای مبتنی بر اینترنت در دهه 1990 –از قبیل Amazon.com، Pets.com، و everythingelse.com –   آغازگر انقلابی بودند که خرید اینترنتی یا تجارت الکترونیک نامیده میشد. این شرکت های نوپا به حرکت پرشتاب خود تا زمانی که ترکیبی از استراتژی های نامناسب، و اقتصاد کم رمق، حباب دات کامها را نابود کند، ادامه دادند. بروز این شرایط نیمی از خرده فروشان تجارت الکترونیک را از بین برد و موجب تغییرات ناگهانی در این حوزه شد، تغییراتی که تجارت الکترونیک را با واقعیتهای اقتصادی هماهنگ تر کرد. 

 

ادامه ی مطلب در سایت  پرویز درگی


نظر

قبلا در اینجا با هم در مورد افکار منفی و اینکه این نوع افکار می تواند سد راه موفقیت ما بشوند صحبت کرده ایم. در این مطلب می خواهم در مورد یکی از راههای ایجاد نگرش مثبت با شما صحبت کنم.
لازم به گفتن نیست که فقط به عقب راندن افکار منفی نمی تواند موجب انگیزه ما برای حرکت و اقدام شود بلکه ما نیازمند نگرش مثبت نیز هستیم.

 

در سلسله مطالب مرتبط با آموزش فروش مطلبی هم در مورد ذهنیت مثبت نوشته ایم. خوب است نگاهی به آن بیاندازید.

یکی از راههای ایجاد نگرش مثبت داشتن قهرمان یا الگوهای موفق در زندگی است.
تا حالا دقت کرده اید که بچه ها برای خود قهرمانی دارند. قهرمان آنها ممکن است هنرپیشه یا ورزشکار باشد و یا شاید یک معلم خوب و مهربان و یا یکی از والدین، عمو، عمه …. و یا شاید یک فرد افسانه ای مانند مرد عنکبوتی یا رستم.
اما این قهرمان هر که هست بچه ها از او الگو می گیرند و از او تقلید می کند. سعی می کنند مانند او راه بروند وومانند او حرف بزنند. خلاصه بچه ها در خیال پردازیهایشان خود را به جای قهرمان می گذارند.

 

ما هم به عنوان فروشنده یا صاحب کسب و کار نیاز به قهرمان داریم. قهرمان ما لازم نیست خوش بر و رو و یا خوش هیکل و پر زور باشد و ما هم لازم نیست مانند او حرف بزنیم و راه برویم. حتی نمی خواهیم اهدافی مانند او داشته باشیم. ما می دانیم که افرادی منحصر به فرد هستیم و نمی توانیم با تقلید کورکورانه از کسی به جایی برسیم اما قهرمان ما می تواند الگوی ما باشد تا رویای موفقیت در کسب و کار یا فروش را در ذهن ما ایجاد کند، زنده نگهدارد و از راههای زیر به تحقق آن کمک کند:

1) الگویی ارزشمند برای یادگیری مداوم

قهرمان ما حتما برای موفقیت کتابهایی خوانده است، دوره های آموزشی دیده و یا در سمینارهایی شرکت کرده است. او می تواند به ما کمک کند که بدانیم برای ایجاد کسب و کار یا فروش موفق به چه دانسته هایی نیاز داریم وچه مطالب و مباحثی به درد کار می خورد یا نمی خورد. از او می توانیم بیاموزیم که چه مهارتهایی مورد نیاز ما است.

2) الگوی الهام بخش تلاش

وقتی با آدمهای موفق ملاقات می کنیم و یا با داستان زندگی آنها آشنا می شویم در خودمان تعهدی احساس می کنیم که تلاش بیشتری کنیم و کیفیت زندگی خود را از آنچه که هستیم بالاتر ببریم.

3) یادگیری از اشتباهات

قهرمان ما حتما با آزمون و خطاهایی مسیر موفقیت را پیدا کرده است. حتما شکستهایی هم در زندگی داشته و اشتباهاتی کرده است. پای صحبت او نشستن و استفاده از تجربیات او می تواند به ما کمک کند که از بسیاری از خطاها دوری کنیم. می توپانیم از او یاد بگیریم که چه کارهایی برای رسیدن به موفقیت موثر است یا موثر نیست.

یک اقدام کوچک

یک لیست از تمامی افرادی که در زندگی شخصی یا حرفه ای به آنها احترام می گذارید تهیه کنید. این افراد ممکن است نویسنده، سخنران، همکار، فامیل، دوست و یا همسایه شما باشند.
این افراد ممکن است معاصر و یا مربوط به زمان گذشته باشند. ممکن است به شما نزدیک یا دور باشند. ممکن است در کار فروش باشند یا نباشند. اما در هر صورت باید افرادی موفق در کار خود باشند.
دقت کنید موفق بودن به معنای پولدار بودن نیست. موفقیت بستگی به هدف هر شخص دارد. انسان موفق فردی است که به هدفش رسیده است و توازن زندگی خود را هم حفظ کرده است.
وقتی این لیست را تهیه کردید اگر به آنها دسترسی دارید تلاش کنید که به آنها نزدیک شوید و با آنها حشر و نشر بیشتری داشته باشید و اگر در دسترس نیستند تلاش کنید تا جایی که می توانید درباره آنها اطلاعات جمع آوی کنید و از زندگی آنها یاد بگیرید.

 

محمدرضا حق پرست