سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی و مدیریت

نظر

یادگیری تا چند دهه قبل، کمتر به عنوان یک مهارت مورد توجه قرار می‌گرفت.

اصطلاحی که بیش‌ از یادگیری رواج داشت، هوش بود.

چیزی به نام ضریب هوشی یا بهره هوشی که معمولاً آن را با مخفف IQ می‌شناسیم، در ذهن بسیاری از مردم جایگاه بالایی پیدا کرده بود.

اگر کسی در آموختن توانمند بود، همه چیز را به بهره هوشی بالای او مربوط می‌دانستند و ضعف در یادگیری هم به بهره هوشی پایین نسبت داده می‌شد.

البته در این میان، به نقش معلم و سیستم آموزشی هم تا حدی توجه می‌شد. خصوصاً طی چند قرن اخیر که نظام آموزشی متمرکز شکل گرفت و یکی از انتظارات مهم خانواده‌ها از دولت‌ها این بود که ساختاری رسمی و متمرکز و منسجم برای آموزش و تربیت فرزندانشان ایجاد کنند.

آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی در کشور خودمان و دانشگاه‌ها و کالج‌ها در سراسر جهان، همگی بر اساس این انتظار طراحی شدند و شکل‌ گرفتند.

تعریف یادگیری در روانشناسی و علوم مدیریتی

اگر به دنبال یک تعریف یادگیری (Learning) باشید که دانشمندان بسیاری آن را پذیرفته‌ باشند و بتوانید بدون اینکه با نقد جدی روبرو شوید آن را همه جا مطرح کنید، باید بگوییم که متاسفانه چنین تعریفی وجود ندارد.

در حوزه‌های روانشناسی رفتارگرا، نوروساینس، روانشناسی شناختی، روانشناسی رشد و روانشناسی اجتماعی، تعریف‌های بسیار متنوعی از یادگیری وجود دارد.

مثلاً  روانشناسان رفتارگرا، یادگیری را به عنوان تغییر رفتار بر اثر تاثیرات محیطی تعریف می‌کنند. بنابراین اگر یادگیری به تغییر رفتار منتهی نشود، نمی‌پذیرند که یادگیری اتفاق افتاده است. 

این تعریف در میان افراد فعال در حوزه توسعه فردی و یادگیری مدیریت، علاقه‌مندان زیادی دارد. چون به هر حال، انتظار می‌رود دستاورد نهایی مدیریت و توسعه فردی هم از جنس رفتارهای مشهود باشد و هیچ‌کس به یک مدیر یا کارمند، به خاطر سفر‌های ذهنی بدون نتیجه‌ی بیرونی، حقوق نمی‌دهد.

اما یک نکته‌ی مهم وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم:

عمده‌ی نظریه های یادگیری و تعریفهای یادگیری که در یک قرن گذشته مطرح شدند، یک ویژگی مشترک دارند:

آنها آنچه را به عنوان آموزش عمومی (Public Education) یا آموزش رسمی می‌شناسیم، چندان موفق و اثربخش ارزیابی نمی‌کنند.

به همین علت طی دهه‌های اخیر، شاهد رواج موج گسترده‌ی انتقاد از سیستمهای آموزش رسمی بوده‌ و هستیم.

منظور از آموزش رسمی یا آموزش عمومی، این است که سازمان‌هایی بزرگ و معمولاً بروکراتیک، مسئولیت آموزش را بر عهده می‌گیرند و هزاران نفر در دفاتر برنامه ریزی درسی می‌نشینند و درس‌های مختلف و موضوعات مناسب برای آموزش را تعیین کرده و محتوای درسی مناسب برای آن را تدوین می‌کنند.

[ مطلب مرتبط: نظام آموزشی چگونه خلاقیت را نابود می‌کند؟ ]

کاهش نقش یادگیری متمرکز در عصر دیجیتال

شاید در محیط‌های علمی و آکادمیک، تعریف‌های جدید از یادگیری بود که باعث شد ضعف نظام آموزشی رسمی و متمرکز بهتر دیده شود.

اما مهم‌ترین عاملی که باعث شد اهمیت آموزش متمرکز در ذهن عموم مردم کم‌رنگ‌تر شود، توسعه فناوری اطلاعات و رواج ابزارهای ارتباطی نوین مانند وب و شبکه های اجتماعی بود.

 

ادامه ی مطلب در سایت متمم


نظر

آغازگر the initiator

برای اولین بار با کلمه «آغازگر» در کتابچه‌ای با همین عنوان که «علی سخاوتی عزیز» نوشته آشنا شدم. کتابش برایم بسیار جالب و متفاوت بود. کتابی که علاوه بر عنوانش، محتوایش نیز نوعی آغازگری بود.

آغازگر بودن صفت یا توانمندی یا استعدادی است که اغلب آدم‌های جامعه از آن بی‌بهره‌اند. خود من به شخصه قبل از اینکه با این کلمه و مفهوم آشنا شوم نمی‌دانستم بسیاری از رفتارهای من از کودکی تابه‌حال، آغازگری بوده است. می‌دانستم صفت و ویژگی خوبی است ولی برایش نامی نداشتم.

و چقدر نام‌گذاری رفتارها و افکار انسان‌ها چیز معرکه‌ای است زیرا باعث می‌شود بسیار بهتر فکر کنیم.

اساساً ما با کلمات فکر می‌کنیم و افرادی که دایره لغات و اصطلاحات غنی ندارند به همان نسبت در تفکر ضعیف هستند؛ بنابراین اینکه برای یک صفتی، روانشناسان و دانشمندان نام‌گذاری کنند بسیار عالی است زیرا درواقع آجر و ملاط بنای تفکر را برای ما فراهم کرده‌اند.

آغازگر بودن چیست؟

آغازگری مهارت یا صفتی است که باعث می‌شود در کارها، فارغ از نگاه و نظر و رفتار بقیه، شروع‌کننده باشیم. در ذات آغازگری، مسئولیت‌پذیری، ریسک‌پذیری، خروج از منطقه امن، شجاعت و اعتمادبه‌نفس وجود دارد.

چند مثال از آغازگری‌های خودم:

1-همیشه در دوران مدرسه، داوطلب برای پاسخ دادن به سؤال معلمان، داوطلب برای نماینده شدن و داوطلب برای ارائه بوده‌ام.

2-همیشه در خانواده و فامیل برای چیدن برنامه‌های تفریحی (مسافرت، سیزده‌بدر و آخر هفته‌ها) من پیشنهاددهنده، هماهنگ‌کننده و مجری بوده‌ام.

3-در دادن پیشنهاد، ایده، نظر، نقد و کارهای جدید در محیط کار اغلب من پیشتاز و آغازگر بوده‌ام.

4-در انجام کارهای جدید و بدیع همیشه داوطلب بوده‌ام (برنامه صندلی داغ، تاکشو موفقیت، اینجا ایونت، محصول برگزاری رویداد و …)

5-مهاجرت از شهرستان به تهران

نمونه‌های دیگری از آغازگری:

-تست طعم و مزه غذاها و خوراکی‌های جدید و ناشناخته
-سفر کردن و رفتن به مکان‌های جدید
-آغاز گفتگو و آشنایی با آدم‌های جدید
-درخواست از افراد
-اول سلام دادن
-کمک به دیگران در حضور جمع (بی‌تفاوت نبودن و کمک سریع)
-پیشنهاد دادن در روابط عاطفی (بسیاری از به هم نرسیدن‌ها به خاطر عدم ابراز علاقه و پیش‌قدم نشدن هرکدام از طرفین بوده است)
-حتی بلند شدن از دورهمی شب‌نشینی و ترک میهمانی به‌عنوان اولین نفر نیز می‌تواند مثالی از آغازگری باشد.

آغازگری می‌تواند مزیت رقابتی ما باشد

1-انسان‌های آغازگر منتظر کسی نمی‌مانند، منت کسی را نمی‌کشند و صبر نمی‌کنند تا ببینند چه می‌شود، آن‌ها مرد اقدام و عمل و جسارت (در یک کلمه عصیانگری) هستند.

2-انسان‌های آغازگر خیلی زود با تغییرات کنار می‌آیند و آن را می‌پذیرند و احتمالاً به پیشتازان و پیشگامان و پیشکسوتان حوزه خود تبدیل می‌شوند.

3-انسان‌های آغازگر، از ترس قوی‌ترند. ترس از شروع، ترس از تغییر، ترس از نظرات مردم، ترس از نه شنیدن، ترس از موفق نشدن، ترس از نقص و عدم کمال.

بدترین مانع آغازگری ترس است و بهترین درمانش آغاز کردن است. آغازگر بودن اعتمادبه‌نفس و شجاعت را به سلول‌هایمان تزریق می‌کند. وریدی و خیلی سریع!

4-انسان‌های آغازگر الهام‌بخش هستند و به رهبران تبدیل می‌شوند. آن‌ها مولد و عمل‌گرا هستند. هل دهنده هستند. تاریخ‌ساز هستند و بقیه را به دنبال خود می‌کشانند.

5-انسان‌های آغازگر، عاشق چالش، عاشق تجربه‌های جدید و عاشق یادگیری هستند. حس کنجکاوی در افراد آغازگر به نحو خوبی ارضا می‌شود.

6-آغازگرها استارت می‌زنند و معتقدند:

تو پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه گویدت چون باید کرد

چگونه یک آغازگر شویم:

1-نترسید و تجربه کنید حتی اگر نمی‌دانید بقیه مسیر چی در انتظارتان هست
وقتی کاری را انجام می‌دهیم متوجه می‌شویم چقدر ترس‌های واهی و مزخرفی در ذهنمان داشته‌ایم و چقدر موضوع را الکی گنده کرده بودیم. نترسید و جرئت اولین بودن را داشته باشید.
تو پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت چون باید کرد.

2-قضاوت دیگران را به هیچ کجایتان حساب نکنید.
اگر کسی در زندگی به‌جایی برسد که نظرات دیگران را حساب نکند و کار درست را انجام بدهد به نظرم می‌تواند ادعا کند که به تحول (نه تغییر) دست‌یافته است. به افراد آغازگر برچسب خودشیرین، رئیس بازی، برتری‌طلب می‌زنند شما این‌ها را نادیده بگیرید و کار خودتان را انجام بدهید.

3-چالش هفته‌ای یک آغازگری.

تصمیم بگیرید هفته‌ای یک‌بار یک کاری انجام بدهید و آغازگری را تجربه کنید. ابتدا پیشنهاد می‌کنم یک لیست صدتایی از آغازگری ایجاد کنید و بعد هفته‌ای حداقل یکی‌اش را تست کنید.

4-فرض کنید آغازگر بودید و شکست خوردید
خب به درک. شکست نام کریه تجربه است و تجربه نوعی یادگیری است. تمام.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.

5-به قول حافظ

شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند.

 

به‌عنوان نکته آخر: آغازگری یعنی آفرینندگی. آفرینندگی یکی از اصلی‌ترین صفات خداوند است. آغازگرها کار خدایی می‌کنند. تمام.

 حسن شیرمحمدی


نظر

سالهاست که مدیران ارشد سازمانها نوآوری را برابر با توسعه محصولات جدید دانسته‌اند. اما خلق محصولات جدید تنها یک راه برای نوآور بودن است و جالب است بدانید که این راه، کمترین بازگشت سرمایه را دارد و کمترین مزیت رقابتی را ایجاد می‌کند. به همین منظور یکی از مدل‌های جامع نوآوری که می‌تواند در تغییر نگرش مدیران ارشد نسبت به نوآوری تأثیر زیادی داشته باشد، مدل یا چارچوب دابلین (Doblin) است که در ده دسته‌بندی به تحلیل و بررسی انواع نوآوری می‌پردازد. طراحان این مدل معتقدند که می‌توان از این مدل برای اهداف مختلف استفاده کرد که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد:

·       یک ابزار تشخیصی برای ارزیابی فعالیتهای نوآورانه سازمان

·       یک ابزار کمکی برای تحلیل محیط رقابتی

·       بک ابزار تشخیصی برای یافتن خطاها و فرصتهای بالقوه برای متفاوت بودن و دگرگون کردن بازار

چارچوب دابلین سه دسته‌بندی کلی دارد: پیکره‌بندی، عرضه و تجربه. در ادامه به بررسی انواع نوآوری‌ها در این سه دسته می‌پردازیم:

 

پیکره‌بندی

تمرکز نوآوری‌های این دسته بر کارکردهای داخلی یک شرکت و سیستم کاروکسبی آن است. این نوآوری‌ها عبارتند از:

1.     مدل سود: چگونه پول در‌آورید؟

مدل‌های سود نوآورانه روش‌های جدیدی را برای تبدیل محصولات و سایر منابع ارزشی یک شرکت به پول ارائه می‌دهند. این مدل‌ها درک عمیقی را از آنچه برای مصرف‌کنندگان واقعاَ مهم است و همچنین جایی که فرصت‌های درآمدزایی جدید وجود دارند، منعکس می‌کنند. مدل‌های نوآورانه برای سود، اغلب فرضیات امتحان شده و قدیمی در یک صنعت درباره محصول، قیمت و درآمد را به چالش می‌کشند. این یکی از دلایل قدرتمندی آنها است زیرا در بیشتر صنایع مدل‌های سود حاکم، دهه‌هاست که به چالش کشیده نشده‌اند.

 

2.     شبکه: چگونه برای خلق ارزش به دیگران متصل ‌شوید؟

در دنیای امروز که ارتباطات حرف اول را می‌زند، هیچ شرکتی نمی‌تواند و نباید که کارهایش را به تنهایی انجام دهد. نوآوری‌های شبکه‌ای راههایی را به شرکتها پیشنهاد می‌دهند که بتوانند از مزایای فرایندها، تکنولوژیها، کالاها، کانالها و برندهای (یعنی تقریباً تمام اجزای یک کاروکسب) دیگران بهره ببرند. این نوآوریها بدین معنی هستند که یک شرکت می‌تواند بر نقاط قوت خود سرمایه‌گذاری کند و همزمان از قابلیت‌ها و داراییهای دیگران نیز بهره‌مند گردد. نوآوری‌های شبکه‌ای همچنین به مدیران ارشد کمک می‌کنند که ریسک توسعه محصولات و مسیرهای جدید را با یکدیگر تقسیم کنند. این همکاریها که کوتاه یا ادامه‌دار هستند، می‌توانند بین شرکتهایی که همکاری نزدیکی دارند یا حتی رقبای سرسخت شکل بگیرند.

 

3.     ساختار: چگونه استعداد و دارایی‌های خود را سازماندهی و همراستا کنید؟

تمرکز نوآوری‌های ساختاری بر سازماندهی دارایی‌های شرکت (سخت‌افزاری، انسانی یا غیرملموس) به شکل‌های منحصربه‌فردی است که خلق ارزش کنند. این نوآوریها از سیستم‌های مدیریت استعداد تا پیکره‌بندی‌های تجهیزات سرمایه‌ای سنگین را در بر می‌گیرند. هزینه‌های ثابت و عملکردهای یک شرکت را نیز می‌توان از طریق نوآوری‌های ساختاری در دپارتمانهای منابع انسانی، تحقیق و توسعه و فناوری اطلاعات بهبود بخشید. در حالت ایده‌آل، این نوآوریها می‌توانند با خلق محیط‌های کاری بهره‌ور و تشویق به عملکرد بی‌نظیر، باعث جذب استعدادها به سازمان شوند.

 

4.     فرایند: چگونه از روشهای کاملاً جدید برای انجام کارهایتان استفاده کنید؟

نوآوریهای فرایندی شامل فعالیت‌های و عملیاتی می‌شوند که عرضه‌های اصلی یک شرکت را تولید می‌کنند. در اینجا نوآور بودن نیاز به تغییر اساسی از ذهنیت "کاروکسب مثل همیشه" به ذهنیتی دارد که شرکت را قادر می‌سازد تا از قابلیت‌های منحصر به فردش استفاده کند، عملکرد کارآمدی داشته باشد، به سرعت خود را تطبیق بخشد و حاشیه سود مطمئنی برای خود ایجاد کند. نوآوریهای فرایندی معمولاً شایستگی هسته‌ای یک شرکت را شکل می‌دهند. در حالت ایده‌آل، این نوآوریها، "سس ویژه‌ای" هستند که شما استفاده می‌کنید و رقبا نمی‌توانند آنها را کپی کنند.

 

عرضه

این نوع نوآوری‌ها بر محصول یا خدمت اصلی یک شرکت یا مجموعه‌ای از محصولات و خدمات آن تمرکز دارند.

 

5.     عملکرد محصول: چگونه ویژگیها و عملکردهایی متمایز را توسعه دهیم؟

نوآوریهای عملکرد محصول به ارزش، ویژگیها و کیفیت محصولات یک شرکت مربوط می‌شوند. این نوع نوآوری شامل محصولات کاملاً جدید و به‌روزرسانی محصولاتی می‌شوند که برای سازمان ارزش بالایی ایجاد می‌کنند. معمولاً این نوع نوآوری با تعریف کلی از نوآوری اشتباه گرفته می‌شود اما باید توجه داشت که این فقط یک نوع از ده نوع نوآوری است. عملکرد محصول آسان‌ترین نوع نوآوری برای کپی‌برداری توسط رقباست. از ماست و سس مایونز تا خودرو، می‌توان به نمونه‌های فراوانی از نوآوری اشاره کرد که به سرعت توسط رقبا کپی‌برداری شده‌اند.

 

6.     سیستم محصول: چگونه خدمات و محصولات مکمل خلق کنیم؟

منظور از نوآوریهای سیستم محصول، ایجاد ارتباط یا باندل کردن (bundle) محصولات و خدمات مختلف با هدف ایجاد یک سیستم قدرتمند و قابل‌اندازه‌گیری است. این نوآوریها به شما کمک می‌کنند اکوسیستمهایی بسازید که باعث جذب و رضایت مشتریان و فاصله گرفتن از رقبا می‌شوند.

تجربه

این نوع نوآوری بر عناصری تمرکز دارد که مربوط به مشتریان یک سازمان می‌شوند

 

7.     خدمات: چگونه از ارزش عرضه‌های خود پشتیبانی و آنها را چندبرابر کنید؟

نوآوریهای خدمات، کاربرد، عملکرد و ارزش آنچه را که شما عرضه می‌کنید، بهبود می‌بخشند. این نوآوری‌ها باعث می‌شوند که امتحان کردن، استفاده کردن و لذت بردن از یک محصول آسانتر باشد. نوآوریهای خدماتی ویژگی‌ها و وجوهی را برجسته می‌سازند که معمولاً مورد بی‌توجهی مشتریان قرار می‌گیرند. همچنین اگر در مسیر مشتری دست‌اندازی باشد این نوآوری‌ها آنها را هموار می‌سازند. اگر این نوآوری‌ها به درستی انجام شوند، باعث خواهند شد مشتریان بارها و بارها به سازمان شما مراجعه کنند.

 

8.     کانال: چگونه کالای خود را به مشتریان و کاربران عرضه ‌کنید؟

نوآوریهای کانال تمام راههایی را شامل می‌شوند که شما کالای خود را با مشتریان و کاربران مرتبط می‌سازید. هرچند تجارت الکترونیک در سالهای اخیر حاکمیت خود را بر بازار بیشتر کرده اما روشهای سنتی مانند فروشگاههای فیزیکی هنوز مهم هستند. هدف نهایی از این نوآوریها این است که کاربران بتوانند آنچه را که می‌خواهند، در زمان و مکانی که می‌خواهند و به روشی که می‌خواهند با کمترین دغدغه و بیشترین رضایت به دست آورند.

 

9.     برند: کالا و کاروکسب ود را چگونه نشان ‌دهید؟

نوآوری‌های برند اطمینان حاصل می‌کنند که مشتریان و کاربران، کالا و کاروکسب‌ شما را تشخیص می‌دهند، به خاطر می‌سپارند و آنها را به رقبا ترجیح می‌دهند. این نوآوریها حاصل استراتژیهای مدونی هستند که در نقاط مختلف ارتباط با مشتری مانند ارتباطات، تبلیغات، توزیع و رفتار کارمندان به کار گرفته می‌شوند.

 

10.  مشارکت مشتری: چگونه ارتباطاتی بی‌نظیر به وجود ‌آورید؟

نوآوریهای مشارکت مشتری مربوط به درک خواسته‌های مشتریان و استفاده از این بینش‌ها جهت توسعه ارتباطات معنادار بین آنها و شرکت می‌گردند. این نوآوریها باعث می‌شوند که مشتریها ارتباطات‌شان با سازمان را به بخش خاطره‌انگیز، شاد و حتی رویایی از زندگی خود تبدیل کنند.

 

پرویز درگی


نظر

 این رزومه در سال 1482 میلادی  خطاب به لودوویکو اسفورتسا نائب السلطنه میلان نوشته شده است، در آن زمان لئوناردو سی ساله بوده است:

“فرمانروای پر آوازه، اکنون پس از مرور کافی و بررسی آثار کسانی که خود را استاد و مخترع ابزار جنگی می دانند و با علم به این که این ابزار تفاوتی با سایر ادوات جنگی متعارف ندارند، به خودم جسارت می دهم که بدون تعصب نسبت به آن مقام تماس بگیرم و اسرارم را با شما در میان بگذارم. هر زمان که صلاح بدانید و فرصت را مناسب تشخیص بدهید، حضوراً و به طور مفصل آنچه را ذیلاً عرض می کنم به استحضار خواهم رساند:

1? طرحهایی دارم برای ساختن پل های بسیار سبک، مستحکم که براحتی قابل حمل باشند…

2? به وقت محاصره دشمن می دانم که چگونه آب را از خندقها دریغ کنم و چگونه تعداد بیشماری نردبامهای بالابرنده و تجهیزات دیگر بسازم.

3? اگر به دلیل ارتفاع زیاد دیواره ها و خاکریزها و یا استحکامات، امکان در هم کوبیدن نباشد، از روشهایی آگاهم که می شود به وسیله آنها هر گونه استحکاماتی را ولو بر صخره ها در هم کوبد.

….

10? در زمان صلح می توانم مانند هر شخص دیگری در عرصه معماری و طراحی بناهای خصوصی و عمومی و کارهای آبرسانی کار رضایت بخشی انجام دهم.

11? همچنین می توانم مجسمه هایی از مرمر و برنز و یا گلی بسازم و در عرصه نقاشی نیز می توانم هر کار ممکنی را همپای هر نقاش دیگری با شایستگی خاص انجام دهم.

12? از اینها بگذریم، پیکره عظیم سوار بر اسبی خواهم ساخت که شکوه و افتخار همیشه ماندگار پرنس، پدرتان و خانواده پرآوازه اسفورتسا را به نمایش بگذارد.[1]

 همانگونه که از نوشته پیداست لئوناردو توانائی های خود را یک به یک می شمارد. 9 توانائی نخست در ارتباط با موضوع جنگ و دفاع است و نشان دهنده این که آن زمان جنگ موضوع مهمی برای پادشاهان بوده است هر چند نویسنده از قول واساری محقق زندگی لئوناردو نقل می کند که احتمالاً وقار و جذبه و استعدادش در موسیقی و تدارک مهمانیها نقش موثرتری در استخدام وی داشته است.

در بند پایانی لئونارد انگشت بر خودخواهی غریزی کارفرمای خود می گذارد و کاری را که اختصاصاً برای ماندگاری نام وی می تواند انجام دهد بیان می کند.

در هر صورت این نوشته لئوناردو یک نمونه عالی از شناخت توانمندیهای خود، انطباق آن با نیازهای کارفرما و طرح آن با کارفرمایان در تقاضای کار است.

دانلود خلاصه کتاب چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم به زبان انگلیسی

 

[1]  چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم/ مایکل جی گلب/ ترجمه مهدی قراچه داغی/ چاپ چهارم/ انتشارات البرز/ تهران 1386/ ص 29 -30

 

محمدرضا حق پرست


نظر

 این رزومه در سال 1482 میلادی  خطاب به لودوویکو اسفورتسا نائب السلطنه میلان نوشته شده است، در آن زمان لئوناردو سی ساله بوده است:

“فرمانروای پر آوازه، اکنون پس از مرور کافی و بررسی آثار کسانی که خود را استاد و مخترع ابزار جنگی می دانند و با علم به این که این ابزار تفاوتی با سایر ادوات جنگی متعارف ندارند، به خودم جسارت می دهم که بدون تعصب نسبت به آن مقام تماس بگیرم و اسرارم را با شما در میان بگذارم. هر زمان که صلاح بدانید و فرصت را مناسب تشخیص بدهید، حضوراً و به طور مفصل آنچه را ذیلاً عرض می کنم به استحضار خواهم رساند:

1? طرحهایی دارم برای ساختن پل های بسیار سبک، مستحکم که براحتی قابل حمل باشند…

2? به وقت محاصره دشمن می دانم که چگونه آب را از خندقها دریغ کنم و چگونه تعداد بیشماری نردبامهای بالابرنده و تجهیزات دیگر بسازم.

3? اگر به دلیل ارتفاع زیاد دیواره ها و خاکریزها و یا استحکامات، امکان در هم کوبیدن نباشد، از روشهایی آگاهم که می شود به وسیله آنها هر گونه استحکاماتی را ولو بر صخره ها در هم کوبد.

….

10? در زمان صلح می توانم مانند هر شخص دیگری در عرصه معماری و طراحی بناهای خصوصی و عمومی و کارهای آبرسانی کار رضایت بخشی انجام دهم.

11? همچنین می توانم مجسمه هایی از مرمر و برنز و یا گلی بسازم و در عرصه نقاشی نیز می توانم هر کار ممکنی را همپای هر نقاش دیگری با شایستگی خاص انجام دهم.

12? از اینها بگذریم، پیکره عظیم سوار بر اسبی خواهم ساخت که شکوه و افتخار همیشه ماندگار پرنس، پدرتان و خانواده پرآوازه اسفورتسا را به نمایش بگذارد.[1]

 همانگونه که از نوشته پیداست لئوناردو توانائی های خود را یک به یک می شمارد. 9 توانائی نخست در ارتباط با موضوع جنگ و دفاع است و نشان دهنده این که آن زمان جنگ موضوع مهمی برای پادشاهان بوده است هر چند نویسنده از قول واساری محقق زندگی لئوناردو نقل می کند که احتمالاً وقار و جذبه و استعدادش در موسیقی و تدارک مهمانیها نقش موثرتری در استخدام وی داشته است.

در بند پایانی لئونارد انگشت بر خودخواهی غریزی کارفرمای خود می گذارد و کاری را که اختصاصاً برای ماندگاری نام وی می تواند انجام دهد بیان می کند.

در هر صورت این نوشته لئوناردو یک نمونه عالی از شناخت توانمندیهای خود، انطباق آن با نیازهای کارفرما و طرح آن با کارفرمایان در تقاضای کار است.

دانلود خلاصه کتاب چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم به زبان انگلیسی

 

[1]  چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم/ مایکل جی گلب/ ترجمه مهدی قراچه داغی/ چاپ چهارم/ انتشارات البرز/ تهران 1386/ ص 29 -30

 

محمدرضا حق پرست