?
همین که هستی خوب است
1399-01-20شاهین کلانتریتلگرامات, نثرهای یومیه14 دیدگاه
1. میخواهی زندگیات را پیش از مردن خوب تکان بدهی و اقلکم به بعضی رویاهایت برسی.
خب، حالا چه باید بکنی؟ شاید تو هم مثل خیلیها یک، دو یا چند تا کار تازه را شروع کنی، پروژههای تازه بگیری و خلاصه عملیات زندگیتکانی را با بزرگکردن سبد کارها و تنوع دادن به محتویات آن شروع کنی.
اما غالباً بعد از مدتی میبینی کماکان گرفتاری، حتی گرفتاریات بیشتر هم شده؛ نهتنها قدمی به سمت رویاهای بزرگت برنداشتهای، که خودت را از دستیابی به آنها دورتر هم میبینی.
شاید بهتر باشد بهجای آغاز کارهای بیشتر، روی همین کار یا کارهایی که الان داری بیشتر کار کنی.
2. ترکیب دو کار و علاق? مختلف هیچ بد نیست. و اصلاً یکی از راههای تمایز و موفقیت است. مثل ممکن است به یک رشت? هنری علاقهمند باشی و در کنار آن دنیای آموزش هم وسوسهات کند.
روی کاغذ همه چیز درست است، هم میتوانی کار هنریات را بکنی، هم معلم خوبی باشی. اما مسئله این است که اغلب اوقات هم از این میمانی و هم آن. باید ببینی چطور میتوانی هم با این بمانی و هم آن!
شاید باید خیلی چیزهای اضافه را سختگیرانه از زندگیات بیرون بریزی.
3. بفرما، دو دقیقه رفتم ریشم را بزنم بیایم بهتر بنویسم، دوباره عدل زدم همان جای زخم قبلی را بریدم. حواسم بود که اصلاً ژیلت را به آن سمت نبرم، اما یک لحظه ذهنم رفت پیش همین تلگرامات که مثلاً ایده پیدا کنم برای نوشتن، که دوباره تیغ را کشیدم روی زخم قبلی و خون فواره! زد. اصلاً زندگی هم همین است، تصمیم میگیری خیلی اشتباهها را دوباره تکرار نکنی، اما همینکه حواست پرت شد، دوباره میافتی به دور باطل تکرار اشتباهات قبلی.
دیدی؟ خواستم از ریش تراشیدن خودم ایده بیرون بکشم. مگر سامرست موام نگفته بود که در هر بار تراشیدن ریش فلسفهای نهفته است. خب، این هم فلسفیدن من بود دیگر. ارواح مشکم!
4. ظاهراً نوشتن، از انگشت در بینی گرداندن هم راحتتر است. اما همینکه شروع کنی به روزانهنویسی و بخواهی دو تا جمل? ساده را به هم بچسبانی و منتشر کنی، میبینی خیر، این انگشت به این راحتیها توی آن بینی نمیچرخد.خلاصه اگر نوشتن سخت است، نگران نشو، به خاطر این نیست که تو مایه و استعدادش را نداری. مشقت در ذات این کار است. اما مرارت خالی از بهرهای نیست.
5. امروز دو سه تا دفتر شعر خواندم. که یکیش بیشتر درگیرم کرد. زبانورزی و استعارهبازی نویسنده از سر ذوق و مهارت بود. دستت رسید بخوانش: گیومههای سرگردان از علیرضا عامری.
یکی از شعرها:
همین که هستی خوب است
چرا که تمنای طناب را به تاخیر میاندازد
و صبحان? نو پهن میکند
برای توان دوبار? سرودن
در تنی تنها.
?