نکته: در تلگرامات روزانه هیچ ربط مستقیمی بین تکههای مختلف وحود ندارد.
1. ببین چه تعریفی ساختهام برای آدم عاقل:
«آدم عاقل کسی است که کارهای بزرگ را به بخشهای بسیار کوچک تقسیم میکند، و آنها را هر روز انجام میدهد.»
میدانی چه شد که به این تعریف بدیهی رسیدم؟ به خاطر حماقتهای خودم! هزار بار هزار کار مهم را شروع کردهام، اما چون اول کار خرکی پیش رفتهام، با اولین گرفتاریِ زپرتی که پیش آمده از کار دور افتادهام؛ چون دیگر مجال خرکاری فراهم نشده است.
کارهای مهم با پیوستگیِ عمل به نتیجه میرسند.
باید کارها را به قدری ریز کرد که با تب و سرف? کرونا که سهل است، با تب قانقاریا هم قابل انجام باشد!
2. دیشب تا چشم روی چشم گذاشتم یک رعد و برق دیوانه تشتکم را پراند، و خوابم را هم. مثل توپخانه عثمانی پشت هم در میکرد. دارامب دارامب و بی هدف، و برق را هم با خودش برد. توی تاریکی با موبایل ور رفتم. دیدم فایده ندارد، محتوای فارسی روزبهروز بیشتر میشود اما خوراک دندانگیر کمتر. نشستم به انتظار نزول اجلالِ دوبار? برق. دیر نکرد، زود آمد. چارهای جز خواندن نبود. «مزیت شکست خوردن» از مگان مک آردل (با ترجم? اکبر عباسی) را برداشتم. قبلاً کتاب را زخمی کرده بودم.
گاهی عمق لذت خواندن یک کتاب در مطالع? بیوقفه آن در یک نشست است. البته فقط گاهی. وگرنه مطالع? کم اما منظم خیلی بهتر از کارهای یلخی و سرخپوستی است.
باری، کتاب خانم مک آردل کتاب عمیق و دقیقیست. بر خلاف اسم غلط اندازش هیچ ربطی به کتابهای انگیزشی ندارد. نویسنده کتاب یک کارشناس و روزنامهنگار اقتصادی است که توی این کتاب به دادهها و پژوهشها و کتابهای مختلف نقب زده تا خطاهای شناختی مهلک ما را بهتر و سادهتر نشانمان بدهد. خلاصه که توی این کتاب نکات مختلف و متنوعی میخوانیم؛ از فرق تصادف و اشتباه گرفته تا روشهایی برای غلبه بر بیکاری و به فنا ندادن درآمدمان.
بگذار یکی از جملات کتاب که گفت? پاستور استیون فورتیک است برایت نقل کنم:
«ما به این دلیل احساس ناامنی میکنیم که دائماً خود واقعیمان را با آن چیزی که دیگران از خودشان ارائه میدهند مقایسه میکنیم.»
3. اصلاً این هم تقصیر مدرسه است که باعث شده عموم ما از نثر کهن فارسی دور بیفتیم. هر چیزی که با امتحان و نمره گره میخورد از دست میرود.
امروز دوباره رفتم سراغ نثر کهن فارسی. و لذتی بردم که نهتنها در انتقام که در سریالدیدن و باقی فسق و فجورات هم نیست!
ما متن کهن نمیخوانیم که کلمات زنگار گرفته را بیرون بکشیم، یا بنا نیست یا حکمت گذشتگان را توش? زندگی کنیم. اصل قضیه، زبان است. یکبار امتحان کن. مثلاً برو تذکرهالاولیا را بخوان، بعد بلافاصله دست به قلم شو. ببین چقدر بهتر مینویسی؛ بدون اینکه در اغلب اوقات حتی ذرهای تاثیر مستقیم این متنها در متن تو آشکار باشد. چیزی که میماند تاثیر غیرمستقیم نوعی پاکیزگی و ایجاز راستکار در نثر است.
میگفتم. امروز داشتم «اخلاق محسنی» را میخواندم. از بابی که دربار? جد و جهد بود این جمله را برای تو بیرون کشیدم:
«آنکه در کاری بلند تلف شوم، به از آن که در کاری پست بمیرم.»
4. این روزها که اغلب ما تنگدلتر از همیشهایم چه نقشهها که برای دوران مابعدالکرونا نمیکشیم. کاش هم? این نقشهها را مکتوب کنیم که بعدا از یاد نرود.
5. نوشتن یعنی موفقیت.
موفقیت یعنی نوشتن.
5+1. راستی خوشحالم که تلگرامات دیروز به دلت نشسته بود.