ما در پیام اختصاصی متمم، هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم.
جملههای کوتاه را معمولاً نمیتوان به عنوان توصیهای قطعی یا مفهومی علمی یا حتی یک موضعگیری مشخص در نظر گرفت.
این نوع جملهها، صرفاً تلنگری برای اندیشیدن، برای ساماندهی بهتر به دانستهها و خاطرات و نیز بهانهای برای حرف زدن با دوستانمان هستند.
این بار جملهای از #توماس ادیسون را انتخاب کردهایم که در آن به اهمیت هدف گذاری و #برنامه ریزی میپردازد:
در اینجا مستقل از اصل جمله، گویندهی جمله هم اهمیت دارد. چون ما معمولاً ادیسون را با دو جملهی دیگر میشناسیم که در هر دو، بر تلاش و پشتکار تأکید میکند.
نخست آنجا که درصد بالایی از نبوغ را به عرقریختن و سهم کمی را به الهام ربط میدهد.
مورد دیگر هم، زمانی است که هنگام شکست در تجربهی لامپ، نقل میشود که گفته: من هزار راه مختلف پیدا کردهام که به اختراع لامپ منتهی نمیشوند.
این جمله، نشان میدهد که باید جنبهی دیگری از مدل ذهنی این مخترع بزرگ را هم به خاطر داشته باشیم: تلاش و پشتکار، باید هوشمندانه هم باشد.
البته هیچکس منکر اهمیت ترکیبِ کار و اندیشه (یا برنامه ریزی و تلاش) نیست.
اما میدانیم که تشخیص سهم مناسب هر یک از این دو، در دنیای واقعی چندان ساده نیست و شاید بتوان گفت که یکی از چالشهای مهم در مسیر موفقیت، تشخیص سهم این دو است.
دعوت به گفتگو را اینبار به این جمله اختصاص دادهایم تا بتوانیم به بهانهی آن، به یکدیگر بگوییم که از کجا میفهمیم که به یکی از دو سمت طیف، تمایل پیدا نکردهایم:
- یک انتهای طیف، چنان درگیر فکر کردن و جمعآوری اطلاعات و برنامه ریزی است، که از عمل وامیماند.
- سمت دیگر، به بهانهی اقدام، با گامهای شتابزده، شکست و کاهش انگیزهی خود را رقم میزند.